سفر به مشهد با دوست دوران دبیرستان در ایام ولادت امام رضا
- تحریریه تریپ پلاس
- 1402/3/27
من توی دوران دبیرستان با دوستان زیادی آشنا شده بودم. همیشه هم وقتی قرار بر سفر میشد، همگی با هم به اون سفر میرفتیم. اتفاقا خیلی هم بهمون خوش میگذشت. کلا دوران دبیرستان طوری هست که آزادی بیشتری داریم و جمع دوستانهای که بین افراد وجود داره، اون سفر رو بهتر و جذابتر میکنه.
این بار قرار بود برای سفر به مشهد، ولادت امام رضا رو انتخاب کنیم. خوشبختانه زودتر برای رزرو هتل اقدام کردیم و کارامون رو اوکی کردیم. ولادت اما رضا روز 7 مهر بود. اما تنها مشکلی که ما با اون مواجه شدیم، پیدا نشدن هواپیما یا اتوبوس در اون زمان بود.
چون خیلی از افراد قرار بود در اون زمان به این شهر سفر کنند. مشکل این بود که بعضی از سایتا بلیط رفت رو داشتند اما برای برگشتمون اتوبوسی موجود نبود. اما خب خداروشکر اما رضا ما رو طلبید و همه چی برای سفرمون اوکی شد. خودمون هم فکرشو نمیکردیم که بتونیم بلیط اتوبوس رو جور کنیم. من از خیلی سال پیش با اتوبوس سفری رو تجربه نکرده بودم. البته اون زمانا خیلی کیفیت صندلیا پایین بود و در بین راه، آدم خیلی خسته میشد.
الان هم با اینکه اتوبوسها مجهزتر شدند، اما باز هم خستگی راه همچنان پا برجا است. به علاوه اینکه قیمت بلیط اتوبوسها هم توی این چند ساله خیلی بالا رفته. من حساب کتاب کردم و متوجه شدم که اگه با قطار میتونستیم به مشهد بریم، هزینه سفرمون الان دقیقا به همین اندازه میشد. البته که قطار خیلی آدم راحتتره و اصلا خسته کننده نیست. من چون قبلا خستگی داخل اتوبوس رو تجربه کرده بودم، به دوستام پیشنهاد کردم که زمان حرکت رو برای شب انتخاب کنند.
اینطوری ما میتونستیم کل شب رو داخل خود اتوبوس استراحت کنیم. اصلا هم متوجه نمیشدیم چه زمانی به مشهد میرسیم. از تهران تا مشهد با اتوبوس حدود 13 یا حتی 14 ساعت فاصله وجود داره. برای همین هم ما تصمیم گرفتیم تا مقدار کافی خوراکی برای داخل اتوبوس به همراه داشته باشیم. من اون دوران بعد از مدرسه میرفتم تا داخل یک دفتری کار کنم. حقوق نسبتا خوبی بهم میداد. اما خب خستگی بعد از مدرسه منو یکم اذیت میکرد.
حدود ساعت 17 کارم به اتمام رسید و قرار بود تا ساعت 19 خودم رو به ترمینال برسونم. چون تهران توی اون ساعت ترافیک بود، من مترو رو برای رسیدن به ترمینال انتخاب کردم. اتفاقا انتخاب خیلی هوشمندانهای بود و تونستم به موقع به اونجا برسم. دوستانم اونجا منتظر من بودند تا چمدانهامون رو کنار هم قرار بدیم. راننده اتوبوس اجازه نمیداد ساکها را با خودمون به داخل اتوبوس ببریم، چون پلیس برای بازرسی اونا رو چک میکرد.
خلاصه که سوار اتوبوس شدیم و بعد از 14 ساعت، به مشهد رسیدیم. ما هتل اشراق رو برای اقامتمون رزرو کرده بودیم. اما خب زمانی که ما به اونجا رسیده بودیم، هنوز اتاقی خالی نشده بود. برای همین هم وسایلمون رو اونجا گذاشتیم و تصمیم گرفتیم تا ساعت 14 صبر کنیم. اما متاسفانه صبر ما خیلی کم بود و خب هیچ راهی بهتر از رفتن به حرم امام رضا پیدا نکردیم. صحنها حرم رو خیلی بزرگ کردند! واقعا آدم داخل حرم امام رضا گم میشه! من خودم که به شخصه احساس میکردم یک کیلومتر داخل خود حرم پیادهروی کردم!
چون ما زمان خوبی به حرم رفته بودیم، فرصت کافی برای زیارت رو هم داشتیم. اتفاقا توی اون ساعت نزدیک ضریح هم خلوتتر بود و تونستیم خودمون رو به ضریح برسونیم. چون نزدیک تاریخ ولادت امام رضا بود، خیلی از صحنا رو با زیبایی خاصی تزیین کرده بودند. چراغونیهایی که برای هر صحن در نظر گرفته بودند، منو به این فکر فرو میبرد که احتمالا شبهای خیلی با صفایی داره!
خوشبختانه چون هنوز پاییز تازه شروع شده بود، خیلی هوای دلپذیری توی مشهد برقرار بود. انگار دوباره بهار شده بود. ما برای نماز ظهر اونجا وایستادیم تا بتونیم ساعت 14 هم هتلمون رو تحویل بگیریم. نماز ظهر و عصر، حرم خیلی شلوغ شده بود.
به خاطر همین تعطیلات، خیلی از مردم به مشهد اومده بودند و اصلا دیگه نمیشد جایی رو برای اقامت پیدا کرد. خلاصه که ما بعد از نماز چون دیدیم خیلی دربهای خروجی شلوغه، منتظر موندیم تا یکم جمعیت از حرم خارج بشن و بعد ما هم به سمت هتل بریم.
بعد از اینکه از حرم بیرون اومدیم، داخل شهر مشهد دور زدیم و دیدیم که همه جای این شهر حس و حال عجیبی گرفته. ما اون روز رو به هتل برگشتیم تا بتونیم بخوابیم و استراحت داشته باشیم. روز بعد دقیقا همون روز ولادت بود و خیلی جاها داشتند نذری میدادند. خیلی حس و حال قشنگی بود. من از اون لحظه تصمیم گرفتم که چنین مناسبتهایی رو به مشهد بیام. چون واقعا خیلی روح آدم رو جلا میداد.
ما برای روزها بعدی برنامه ریخته بودیم که برای تفریح به یکی از پارکهای آبی این شهر مراجعه کنیم. از شانس خوب ما، توی این مدت سرزمین موجهای آبی هم تخفیف خوبی در نظر گرفته بود و ما هم از فرصت استفاده کردیم. خیلی بهمون هیجان میداد؛ مخصوصا اینکه همگی با هم سوار یک تیوب میشدیم و از سرسرههای پیچ در پیچ اون پایین میامدیم! علاوه بر این پارک، به سایر تفریحات مشهد سر زدیم که خیلی خوب بودند.
مثلا ما به مجتمع کوهسر رفتیم و از بازیهای فیزیکش مثل بلیارد و بولینگ بهره بردیم. خیلی جذاب بود اما خب چون اون منطقه کلا یک منطقه لاکچری بود، خیلی هزینههاش بالا بود. ما فقط این دو بازی رو انجام دادیم و بعدش به هتلمون برگشتیم.
با توجه به محدودیت بودجهای که داشتیم، زیاد نتونستیم داخل مشهد بمونیم و روز بعدش به شهرمون برگشتیم. من خودم امسال دوباره تصمیم دارم به مشهد برم و دوباره قصد دارم تا سفرنامه جدید از این سفر بنویسم.
دیدگاه ها