استانبول گردی به روش خانواده ما!
- تحریریه تریپ پلاس
- 1402/3/18
خیلی وقت بود برنامه دیدن استانبول را ریخته بودیم. ولی با وجود بچهها مدام به تاخیر میانداخیتم. زمستان بود که تصمیم گرفتیم یکبار هم شده به استانبول برویم. با اینکه زمستان فصل مناسب سفر به شهری مثل استانبول با آب و هوای مدیترانهای نیست، اما تنها زمانی بود که ما میتوانستیم برای سفر برنامهریزی کنیم.
پیش از پیدا کردن تور مناسب، آب و هوای استانبول را چک کرده بودیم. در یک بازه یک هفتهای شهر استانبول، چند درجه گرمتر بود و بارندگی هم نداشت. با توجه به کاهش قیمت تورهای زمستانی، همین بازه را برای سفرمان انتخاب کردیم.
چند روز بعد از آن به آژنس هواپیمایی مراجعه و تور چهار شبه استانبول را در هتل تقسیم تراس رزرو کردیم. پرواز ما ساعت دو و نیم ظهر بود، اما ما از هفت و سی دقیقه از شهرمون به سمت تهران حرکت کردیم تا خودرو را در پارکینگ امانت بگذاریم. هزینه نگهداری خودرو شبی بیست هزار تومان بود. در نهایت با اتوبوسهای پارکینگ به سمت درب ورودی رفتیم. بدون تاخیر هواپیما حرکت کرد. برای نهار در طول پرواز چلوگوشت و چلو مرغ سرو شد. موقع رسیدن به استانبول، یک ساعت در فرودگاه و ایستهای بازرسی و ترانسفر معطل شدیم. بعد از آن هم با کرایه ماشین، همراه گروه به سمت هتلمان راه افتادیم. در طول راه لیدرمان در خصوص تور و مکانهایی که قرار است از آنها دیدن کنیم، توضیحاتی داد.
اولین روز سفر ما به شهر استانبول
باتوجه به اینکه سفر چهار شب داشت؛ ما شب اول را نیمه راه گذراندیم. روز اول تور را با خوردن صبحانه هتل که در آشپزخانه سرو میشد، شروع کردیم. هتل در پشت بامش، میز و صندلی داشت که برای میهمانان هم در بین وعدههای غذایی و هم خارج از آنها به عنوان کافی شاپ، امکان سرو غذا و نوشیدنی داشت. صبحانه هتل هم به موقع شارژ میشد و هم از تنوع خوبی برخوردار بود.
روز اولی ما، روز جمعه بود. بنابراین اولین مقصدمان را جمعه بازار فندیک زاده انتخاب کردیم. بلافاصله بعد از صرف صبحانه به مترو شیشانه رفتیم که نزدیک به هتل بود و مزیت بزرگی به شمار میرفت. کارت مترو را از دستگاه به مبلغ شش لیر خریدیم. در ایستگاه تقسیم، پیاده شدیم که تا میدان تقسیم فاصلهای نداشت.
این بار اول و آخری بود که سوار مترو شدیم. چون مقصدهای بعدی دورتر بودند و بچهها را خسته میکردند. با میدان تقسیم عکس گرفتیم و به کبوترهای آن غذا دادیم. داخل ایستگاه تقسیم صرافی بود، بنابراین همان اول بخش زیادی از پولهایمان را تبدیل کردیم. ورودیی جمعه بازار چهار لیر قیمت داشت و بازار پر از ایرانی بود. اجناس واقعا باکیفیت و قیمتهای مناسب بودند و همه چیز در آن پیدا میشد.
بعد از خرید از همسفرها جدا شدیم و برای نهار به هتل بازگشتیم. بعد از استراحت تصمیم گرفتیم گروهی از برج گالاتا دیدن کنیم که به هتل نزدیک بود و با پیاده روی به آن رسیدیم. برای ورود به آن باید در صف قرار میگرفتیم، چون کمی طول میکشید به سمت ساحل رفتیم و تا غروب در آنجا ماندیم. بلوط خریدیم و سیبزمینی آتشی خوردیم.
هنگام غروب، منظره تنگه بسفر منظره زیبایی را با مرغان دریایی به ما نشان میداد. برای شام به رستورانهای زیر پل گالاتا سر زدیم. تخفیفهای خوبی داشتند و منوهای هر کدام متنوع و جدید بود. همه آنها هم به اتفاق چای رایگان به همراه غذا سرو میکردند. نهایتا برای خوردن ساندویچ ماهی یک رستوران را انتخاب کردیم و هر کدام ده لیر پرداختیم. متاسفانه طعم ساندویچها به مزاج ما خوش نیامد. پس از خوردن غذا، مجدد به سمت برج بازگشتیم تا نمای شب آن را ببینیم.
مقصد بعدی را خیابان استقلال انتخاب کردیم که تا اواسط آن فقط رفتیم و از موسیقی خیابانی بسیار لذت بردیم. چون نزدیک کریسمس بود، کل خیابان تزیین شده و نورانی بود که فضای زیبایی را به همراه موسیقی متنی که در آن جریان داشت به اشتراک میگذاشت؛ بهترین خاطرهای که در این چندین سال کسب کرده بودم. دومین شب را به پایان رساندیم و برای استراحت به هتل بازگشتیم.
روز دوم
اهالی تور، قصد خرید داشتند و ما میخواستیم، به دیدن آثار تاریخی استانبول برویم. بنابراین برنامه را از تور جدا کردیم. بعد از خوردن صبحانه به سمت کلیسای سنت آنتوان در نزدیکی هتل محل اقامتمان رفتیم، در کمال تعجب ما ورودی آن ریگان بود. چون تقریبا صبح زود بود، به جز ما و سه توریست دیگر کسی در کلیسا حضور نداشت. فضای واقعا زیبا و تمیزی داشت. از کلیسا که بیرون آمدیم با یک تور کشتی آشنا شدیم به مبلغ بیست دلار. تور کشتی به همراه تور آنادولو بود که ما بعد از دیدار از دفترشان به سمت هتل بازگشتیم تا به بقیه همسفرها خبر دهیم.
بعد از کلیسای سنت آنتوان، به سمت کاخ دلماباغچه حرکت کردیم. این کاخ هم در میدان تقسیم قرار داشت. برای رفتن به آنجا یک اتوبوس سوار شدیم و در ایستگاه بشیکتاش از آن پیاده شدیم. بعد از دیدن کاخ از بیرون، وارد صف ورودی شدیم که هزینه آن نفری 60 لیر بود و با گذاشتن پاسپورتمان، یک راهنمای سفر به استانبول دریافت کردیم. بدون داشتن پاسپورت هزینه ورودی 100 لیر خواهد بود. با وجود اینها عکس برداری از داخل کاخ ممنوع بود و در دو روز هفته، یعنی روزهای دوشنبه و پنجشنبه، به طور کامل تعطیل بود.
بعد از بازدید از کاخ مجلل دلماباغچه، به میدان تقسیم بازگشتیم و در راه باقلوا و چای به مبلغ 23 لیر خوردیم. بعد از استراحت عصرگاهی، به منطقه فاتح رفتیم. بعد از رفتن به سمت ایستگاه کاراکوی، سوار تراموا شدیم و در ایستگاه سلطان احمد، پیاده شدیم. این محدوده شامل، تمامی آثار تاریخی و دیدنی استانبول میشود.
اولین مقصد ما مسجد ایاصوفیه با ورودی 105 لیر بود. چون بعد از ظهر بود، امکان بازدید نداشت و ما تنها توانستیم از بیرون آن را نگاه کنیم. روز دوشنبه این مسجد هم مانند کاخ دلماباغچه، تعطیل است. بعد از آن به مسجد سلطان احمد رفتیم و توانستیم از آن به صورت رایگان دیدن کنیم. برای ورود به این مسجد در صورت مناسب نبودن پوشش به خانمها، روسری و دامن میدهند. بعد از مسجد سلطان احمد، به سمت میدان هیپودروم رفتیم که پس از دیدن از آن با تراموا به ایستگاه کاراکوی بازگشتیم و پیاده مسافت بازگشت به هتل را طی کردیم.
برای شب به تور کشتی که صبح پیشنهاد شده بود به صورت گروهی رفتیم. شب خوبی بود که توانستیم استانبول را به طور کامل، از داخل کشتی با موسیقی مشاهده کنیم. کشتی کوچکی بود که برای شام، پیش غذا و غذای اصلی، به همراه نوشیدنی سرو میشدند. در آخر با ترانسفر به هتل بازگشتیم.
روز سوم در استانبول
تور آنادولو به همراه اتوبوس، به دلیل تاخیر لیدر دیر تر شروع شد و با رفتن به بشیکتاش، و گذشتن از باغ دلماباغچه، حرکت کردیم. خانهها و ساحل اطراف خیابان روبهروی دلماباغچه برای طرفداران ترکیه و سریالهای آن بسیار آشنا هستند. در آن قسمت توقفی داشتیم و عکس گرفتیم. پس از آن از زیر پل بغاز رد شدیم و طبق گفتههای محلی، آرزویی کردیم چون رد شدن از آنجا، آرزوها را برآورده میکند. مقصد سوم روز سوم، مرکز خرید کانیون بود.
ما قصد خرید نداشتیم و برای آن هم برنامهریزی نکرده بودیم. به همین دلیل در یک کافیشاپ نشستیم و منتظر گروه ماندیم. برای رسیدن به مقصد بعدی، مجددا از روی پل بغاز رد شدیم که منظره دیدنیای را به نمایش گذاشته بود. پیاده روی از روی این پل چند سال است که ممنوع شده. زیرا جوانان زیادی در آن خودکشی کرده بودند. توقف بعدی ما در ساحل کنار پل بود. با اتوبوس به قلعه دختر رفتیم. لیدر، افسانههای آن را برای ما تعریف میکرد. تنها توانستیم آن را از بیرون نگاه کنیم. سپس به بام استانبول رفتیم که تپه چاملیجا نام داشت.
مسیر کمی را پیاده طی کردیم. هوا خیلی عالی بود و میتوانستیم اینبار صبح استانبول را کامل مشاهده کنیم. رستورانهایی در اطراف بودند که تنوع غذایی کمی داشتند. ما تصمیم گرفتیم کمپیر بخوریم که نفری 20 لیر قیمت داشت. برای مقصد آخر با اتوبوس به مرکز خرید آکاسیا رفتیم. چون شب آخر اقامت بود، تصمیم داشتیم تا آخر شب در خیابان استقلال قدم بزنیم و بعد به هتل برگردیم.
روز آخر سفر
چمدانها را بعد از صرف صبحانه بستیم و اتاقها را تحویل دادیم. برای ساعات پایانی سفر میخواستیم به بیوک آدا برویم. ولی تور لیدر به ما اطلاع داد که ترانسفر تا عصر میرسد و ممکن است آن را از دست بدهیم. برای بار دوم به منطقه فاتح رفتیم تا از ایاصوفیا و کاخ توپکاپی دیدن کنیم. بعد از آن با تراموا به آکسارای رفتیم و خرید کردیم. برای نهار، ساندویچ دونر خوردیم که هر کدام به قیمت 15 لیر بود و کیفیت مناسبی نداشت. با وجود سر ساعت رسیدنمان به ترانسفر، اما هواپیما با تاخیر سه ساعته همراه شد. بنابراین پرواز برگشت را کلی منتظر ماندیم ولی در نهایت به سلامت به تهران رسیدیم و ماشین خود را از پارکینگ تحویل گرفتیم.
دیدگاه ها